حتما بخونید خیلی جالبه
مسافرکش بدون مسافر داشته میرفته
یهو کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی میبینه

کنار میزنه سوارش میکنه و مسافر صندلی جلو میشینه
یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی

میپرسه :آقا منو میشناسی ؟ 
راننده میگه : نه
یهو راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه

راننده میگه : نه

یهو راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه

مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی؟ 
راننده میگه : نه. شما ؟

مسافر مرد میگه : من عزرائیلم

راننده میگه : نه. شما ؟


مسافر مرد میگه : من عزرائیلم
راننده میگه : برو بابا دیوونه گیر آوردی؟ 
یهو خانومه از عقب به راننده میگه :ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟
راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه.

یهو خانومه از عقب به راننده میگه :ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟

راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه.

بعد زنه و مرده با هم ماشینو میدزدن
تاريخ : شنبه 2 فروردين 1393برچسب:داستان کوتاه طنز, | 15:22 | نویسنده : دریا |
.: Weblog Themes By Pichak :.